![]() |
سه شنبه 23 فروردين 1392 |
تا به تا می پوشیم شاید که درگیرم کنی
از تو دلگیرم همین باید که درگیرم کنی
فصل های بعد از این را خواب می بینم چه خوب
می شوی تنهاترین تنهای آیینم چه خوب
می نویسی شرم و یکجا هم نگاهم می کنی
خواب می بینم که یکجا تکیه گاهم می کنی
می نویسم عشق یعنی بدترین درگیریم
می خورم یکجا زمین با دست خود می گیریم
مثل رویای قدیمی خودم همراهمی
مثل شب در خواب ان چیزی که من می خواهمی
تند می پوشم تنت را با نگاهم هر چه شد
زود می بازی خودت را تا نگاهم هر چه شد
باز می بوسم تو را از زیر چشمانم- خیال-
می کنم بوسیدیم تصویری از فکری محال
ساده هستی بعد از این هم سادگی کن با دلم
سر به زیری تا ابد افتادگی کن با دلم
می نویسم شعر و بعدش واژه ها را می خورم
از خودت از این خودم از هر چه باشد دلپرم
می نویسم عشق بعدش شکل دریا می شوم
می روم توی خودم در چشم خود جا می شوم
می نویسم قافیه چشمم حسابی می چکد
سرخ می پاشم تو را تا آفتابی می چکد
سال های خوب بعد از تو کمی گم می شوم
دست در دست خدا آهنگ مردم می شوم
سر بکن زیر تمام ابرهای چشم من
چتر شو شاید نباشی تو به جای چشم من
آشنا این مرد را با خشم هایت مرد کن
بعد از آن شرمی بکن این مرد را هم طرد کن
نظرات شما عزیزان:
.gif)
.gif)
.gif)
.gif)
.gif)
![]() نویسنده : سعید محمدی( فارغونی)
![]() |