![]() |
چهار شنبه 20 ارديبهشت 1392 |
در نقش عسل بودی و من شاد، خوشی بود
صبحانه تو بودی و غم شام سوشی بود
رفتی و شدی خاطره ی یک بدبخت
تنها هدف شوم تو احساس کشی بود
***
کوتاه بکن فاصله ها را از هم
تشخیص بده من و خدا را از هم
یک آه بکش در پس این بی تابی
تا من بتنم عشق و شما را از هم
***
ترفند بگیر را نمی دانستم
احساس حقیر را نمی دانستم
من را تو گرفتی و قفس جایم بود
من نقش اسیر را نمی دانستم
***
اینبار بهار را تو بازی کردی
چشمان خمار را تو بازی کردی
صیاد شدم دست شما هم روشد
ترفند شکار را تو بازی کردی
نظرات شما عزیزان:
![]() نویسنده : سعید محمدی( فارغونی)
![]() |